آیا اینجا واقعا قزاقستان است؟!

به گزارش عینک بانوان، گشت و گذاری در خیابان های سرسبز آلماتی

پس از سفری کوتاه در مرکز قزاقستان، آستانه، ما به شهر زیبای آلماتی ، مرکز سابق قزاقستان سفر کردیم. با اینکه تصمیم گرفتیم با قطار سفر کنیم، زیبایی این سفر به مقدار سفر با قطارهای مغول و سیبری نبود. پس از رسیدن به ایستگاه مقصد در ساعت 4:30 صبح، مسائل زیادی با رانندگان تاکسی داشتیم، چراکه نمی توانستیم به آنها بفهمانیم که مقصدمان کجاست و قصد پرداخت چقدر هزینه را داریم. خوشبختانه اری، هم کابینی مان در قطار ما را تا مسافرخانه رساند. پس رسیدن به مسافرخانه بسیار خسته بودیم، بنابراین در آنجا استراحت کوتاهی کردیم و سپس راهی شهر شدیم. اولین ایستگاه مان تور پیاده سیاره تنها (Lonely Planet) بود. این امر به علت آشنا شدن با منطقه ها و خیابان های اصلی شهر بود. به علت نام گذاری بد خیابان ها و عدم توانایی ما در خواندن متون روسی، تور برای مان بسیار مناسب نبود و در نهایت اطلاعات بسیاری کسب کردیم.

آیا اینجا واقعا قزاقستان است؟!

زمانی که به قزاقستان سفر کردیم، تصورمان از این کشور مکانی با زندگی روستایی و فقیر بود. درست است که بخش اعظمی از این کشور شامل دشت های غیر قابل سکونت می باشد اما شهری مانند آلماتی، به قطع، شهری قرن بیست و یکمی و مدرن بوده و این قسمت از کشور دارای جاذبه های گردشگری بسیار مانند خیابان های سرسبز، پارک های عجیب، کافه ها، کلوب های شبانه و رستوران های کلاس بالا می باشد.

اگر بخواهیم کلمه آلماتی را معنی کنیم باید بگوییم کلمه آلما به معنای سیب و آته به معنای پدر است که در مجموعه به معنی شهر پدر سیب خوانده می گردد. این شهر طی دوران شوروی یعنی از سال 1927 تا سال 1997میلادی مرکز قزاقستان به شمار می آمد. اما انتها در دسامبر سال 19977 شهر آکماله که سپس آستانه نامیده شد، به مرکز تازه این کشور برگزیده شد.

ما در این شهر با اینکه در ابتدا راهنمای تور باعث سردرگمی مان شد، توانستیم به لطف جهت یابی آسان در این شهر، جهت خود را به راحتی پیدا کنیم. این شهر شمالی - جنوبی بوده و در جنوب به کوه های تیان شان می پیوندد. این کوه ها را می توان از تمام قسمت های شهر مشاهده کرد. در واقع در شهر آلماتی تمام سر بالایی ها به سمت جنوب هستند.

ما از این نکته برای جهت یابی در شهر بسیار یاری گرفتیم. ما از پارک پنفیلوو (Panfilov Park) دیدن کردیم. در این پارک کلیسای زیبای زنکوو (Zenkov) واقع شده است. ما به موقع، در زمان دعا و آوازخوانی از این کلیسا بازدید کردیم.

بعلاوه مسجد مرکزی و بازار سبز (Green Bazar) شهر آلماتی نیز دیدن کردیم. این بازار به بزرگی بازار بزرگ استانبول نیست اما اجناس عجیب و زیبایی را در این بازار می توان پیدا کرد. قسمت گوشت های بره و اسب بسیار جالب توجه بود. در قسمت میوه های تازه، فروشندگان را که لباس های رنگی، به رنگ محصولات شان، به تن نموده بودند، دیده می شدند. تست های عسل خوشمزه باعث شد تا نتوانیم جلوی خود را برای خرید عسل بگیریم. بعلاوه با گیاهی تازه به نام داریس (Dariece) آشنا شدیم که مقداری از آن برای مصرف آینده خود خریداری کردیم. سر و کله زدن با فروشنده های محلی بسیار مجذوب نماینده است.

ما در آلماتی از چشمه آب معدنی آراسان (Arasan) نیز دیدن کردیم که یکی از برترین چشمه های آب معدنی در مرکز آسیا می باشد. این مکان مرکز حمام های ترکی و سوناهای روسی بوده و مناسب ترین جا برای استراحت می باشد. در حمام با رسول، قزاقی که به زبان روسی مسلط بود، آشنا شدم. او سال های بسیاری را در آلماتی زندگی نموده بود و من را مهمان یک چای کرد. از آن پس رسول تبدیل به دوست من در قزاقستان شد.

روز بعد رسول به همراه همسرش، زانا، ما را به رستوران ازبکی فوق العاده ای بردند که البته دارای هزینه ای بیشتر از بودجه روزانه ما بود. بعد از ناهار خوشمزه در رستوران، آنها ما را به گردش در دریاچه بزرگ آلماتی در روز بعد دعوت کردند. یکی از اتفاقات بسیار خوب این سفر، دوستان مهربان قزاقی مان بودند.

در ساعت 11 روز بعد رسول و زانا با اتومبیل فولوکس واگن شاسی بلند خود ما را به دریاچه آلماتی بردند. ما تمام روز را مشغول به گرفتن عکس و صحبت با دوستان تازهمان در رابطه با مسائل مختلف از جمله قیمت بنزین و فیلم Borat، بودیم. این فیلم که با قزاقستان و مردم آن شوخی می کند باعث شده تا مقامات این کشور رسما اعلام نمایند که این شوخی ها به منظور توهین به مردم این کشور نبوده است. این فیلم یک اثر کمدی بوده و رسول و زانا نیز با این امر موافق بودند. البته آن ها تا به حال این فیلم را دیدن ننموده بودند. شاید اگر روزی به آلماتی برگردم این فیلم را برای شان نمایش دهم.

پس از چند روز کسل نماینده که به دلیل بدی آب و هوا در ابتدای سفر داشتیم، 6 روز سفرمان در آلماتی در هوای آفتابی سپری شد. ما تا جایی که امکان داشت زمان خود را بیرون از هتل و مسافرخانه می گذراندیم. ما با استفاده از اتوبوس به ارتفاعات آلماتی رفتیم و از آنجا با وسیله نقلیه به کوه های مدو (Medeu) رفته و از چشم انداز زیبای کوهستان بر روی قایق استفاده کردیم. جهت ما تا قله های چیمبولاک (Chimbulak) ادامه پیدا کرد. در آنجا به پیست اسکی این منطقه رفته و از این مکان دیدن کردیم. جالب اینجاست که این منطقه تنها 30 دقیقه با شهر فاصله دارد. این پیست دارای رستوران های زیبایی با تراس های مشرف به کوهستان بوده و دارای منظره ها دیدنی می باشد. البته رستوران های این منطقه مجذوب نمایندهیتی برای ما نداشتند. ما بیشتر در پی پیاده روی در طبیعت بودیم و به لطف تجربه های قبلی مان در مغولستان و نپال، برای این کار آمادگی کاملی داشتیم. پس از یک ساعت پیاده روی به سمت بالای کو ه ها به مکانی مناسب برای پیک نیک رسیدیم. غذای خود را در طبیعت و کنار رودخانه خوردیم. پس از 7 روز در آلماتی، به دلیل تمام شدن ویزای مان مجبور به ترک این بهشت روی زمین بودیم. ما برای بازگشت مان به این شهر و لذت بردن از منظره ها و آرامش موجود در این شهر و از بین بردن خستگی سفرمان، لحظه شماری خواهیم کرد. اما قصد داشتیم تا از کشور قرقیزستان، که مکانی عالی برای طبیعت گردان می باشد، دیدن کنیم.

منبع: الی گشت

به "آیا اینجا واقعا قزاقستان است؟!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "آیا اینجا واقعا قزاقستان است؟!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید